دفترچه ممنوع - 26
من فکر میکنم همه چیز را باید به اندازه خورد، حتی غصه را ...
والریا شخص اول داستان زن چهل و سه ساله ای که با همسر و فرزندانش زندگی می کند کارمند شرکت است داستان از زبان والریا روایت می شود. داستان بهطور موازی تا آخر پیش رفته و هیجان خاص و چشمگیری ندارد. عنوان کتاب از آن لحاظ انتخاب شده که والریا یک روز یک دفترچه ی ممنوع میخرد و تصمیم میگیرد که روزمرگیهایش را به دور از چشم خانواده اش در آن دفترچه بنویسد. او زنی ست پایبند به اصول خانواده که سختی ها و سرد و گرم زندگی را خیلی خوب میبیند و صبوری می کند و میخواهد همین کار را به دختر و پسرش هم یاد بدهد ولی در این زمینه خیلی موفق نمیشود.
قسمت شانزدهم
قسمت هفتدهم
قسمت هجدهم
قسمت نوزدهم
قسمت بیستم
قسمت بیست و یکم
قسمت بیست و دوم
قسمت بیست و سوم
قسمت بیست و چهار
قسمت بیست و پنج