دفترچه ممنوع - 23
اگر ما آلبا دسس پدس را در ایران کمتر می شناسیم شاید برای این است که طاقت نداریم تا صد صفحه های بدون هیجان جلو برویم تا نویسنده یکباره غافلگیرمان کند
یك زن میانسال در یك شنبه اى كه فروش دفترچه غیرقانونى است ، دفترچه خاطراتى میخرد كه این امر موجب موشكافى و بازنگرى زندگى اش مى شود
داستان راجع به والریا، یك زن میانسال كه هویت خودش را زیر بار فشارهاى مادرانه، همسرانه و معیارهاى یك جامعه مردسالار از دست داده است.
والریا نماد تمام زنان جامعه خود می باشد كه خودش را تمام كمال وقف خانه و خانواده كرده است و حریم شخصى ندارد، رویایى براى خودش نداشته اما در نهایت تمام لطف هایش وظیفه تلقى میشوند و به چشم نمی آیند، والریا با اینكه ازین شرایط ناراضیست ولى كارى جز غر زدن و ایراد گرفتن نمیكند و حتى با دختر خودش كه خودساخته و سنت شكن است هم به مبارزه میپردازد و در نهایت آگاهى را هم دوام نمی آورد.
#از_متن_كتاب «اغلب از کار زیاد خانه و از اینکه اسیر خانه و خانواده ام، از اینکه هرگز وقت ندارم مثلاً یک کتاب بخوانم، شکایت می کنم. همه اینها درست است، ولی این اسارت به من نیرو می دهد. این افتخار به مناسبت عذابی که می کشم به من داده می شود. از این رو وقتی گه گاه اتفاق می افتد قبل از اینکه میشل و بچه ها برای شام به خانه بیایند، نیم ساعتی چرت بزنم و یا در راه اداره یا خانه ویترین مغازه ها را تماشا کنم، هرگز چیزی به آنها نمی گویم. می ترسم اگر بگویم کمی استراحت و گردش کرده ام، آن وقت دیگر آن شهرت را که همه وقتم را صرف خانواده می کنم از دست بدهم.»
قسمت شانزدهم
قسمت هفتدهم
قسمت هجدهم
قسمت نوزدهم
قسمت بیستم
قسمت بیست و یکم