دفترچه ممنوع - 21
حالا دیگر از روی تجربه میدانم همین که یک گرفتاری زندگی رفع میشود، بی درنگ گرفتاری تازهای پیش میآید.
ولی به هر حال انسان به زندگی کردن ادامه میدهد.
نام کتاب: دفترچه ممنوع
نویسنده: آلبا دسس پدس
مترجم: بهمن فرزانه
خلاصه ای از کتاب:
دفترچهی ممنوع داستان زندگی زنی به نام والریا است. دفترچهای که با نگرانی خاطرات روزانه خود را در آن می نویسد.
و اما چرا از این دفترچه میترسد؟ در برههای از زندگی به همراه خانوادهاش جنگ جهانی دوم را تجربه کرده و اکنون ناچار است برای گذراندن زندگی، علاوه بر نگهداری از فرزندان و رسیدگی به امور خانه، سر کار هم برود. او در یک خانوادهی کاملاً سنتی بزرگ شده و با این تصور و با انتظاراتی که از فرزندانش دارد، گاهی با آنها دچار تضاد فکری شده و مسیر زندگیشان از هم جدا میشود. با خود فکر میکند که هر یک از آنها مسائل شخصی و پنهانی زیادی دارند و بنابراین او هم تصمیم میگیرد هرآنچه میخواهد در این دفترچه بنویسد. دفترچهای ممنوع که کسی سر از اسرارش در نیاورد.
او ابتدا دفترچه را میخرد که خوشیهایش را به روی کاغذ بیاورد، اما بهمرور تبدیل میشود به دفترچهای برای نوشتن درونیاتش و افکار منفی و تنشهای ناشی از زندگی.
والریای داستان در شهر رم زندگی میکند، اما حکایت زندگی او، حکایت زندگی مادران ایرانی است، مادرانی که ترس از ابراز عشق خود به همسرشان را دارند، و با ورود فرزندان به زندگی، در این زمینه محتاطانهتر عمل میکنند و خود را از لذتهای سادهی زندگی منع میکنند.
او خودش را رابط میان دو دنیای متفاوت مادرش و دخترش میداند و معتقد است دو دنیای متفاوت در او به هم میرسند و یکی میشوند. شاید برای همین است که گاهی آنها را درک نمیکند. والریا دوست دارد حس کند که هنوز جوان است، چون برای او هیچچیز دردناکتر از این نیست که ببیند جوانیاش تمام شده و به دنبال نوع دیگری از زندگی باشد.
خانواده در این رمان به عنوان قدرتی عظیم و شکستناپذیر توصیف شده و ارزشمند جلوه داده شده اما تحمل سختیها کار آسانی نیست و مادر داستان بار این سختی را تماماً به دوش میکشد و با هر سختی، انگار از خودِ حقیقیاش فاصله میگیرد....
قسمت شانزدهم
قسمت هفتدهم
قسمت هجدهم
قسمت نوزدهم
قسمت بیستم