دفترچه ممنوع - 19
تنها چیزی که باعث اطمینان هر مردی به زندگی میشود، عشق یک زن است، میل به اینکه به خاطر او و برای به دستآوردن او قوی باشد
او بدون اینکه به من نگاهی کند، دستش را همانطور روی اسم من می کشید و گفت: والریا، چه اتفاقی دارد می افتد؟ نگاهم را پایین انداختم و گفتم: نمیدانم.
او گفت: می خواهم همه چیز را بگویم، آیا اجازه می دهید حرف بزنم؟ دلم می خواست جواب منفی بدهم و پالتوی را بردارم و بروم، اما همانطور سرجایم نشستم. او گفت: اگر تا بحال چیزی نگفته ام، ترسیده ام. با تعجب نگاهم را بلند کردم. همیشه فکر می کردم او مرد پر جرأتی است...
قسمت شانزدهم
قسمت هفتدهم
قسمت هجدهم