خلاصه داستان فیلم "درخت گردو" و چند نقد
درخت گردو یک تراژدی انسانیِ شخصیت محور است. پی رنگ اصلی روایت درباره حال وگذشته زندگی مردی است که حقیقت تلخی به نام جنگ، زندگی آرام وعاشقانه اش را به آنی به یغما برده است. قصه او از یک کارگر ساده، زحمتکش و خانواده دوست کُرد آغاز و درادامه مخاطب، شاهد تغییرات ماهوی واستحاله شخصیتی او می گردد.
فیلم درخت گردو ساخته محمدحسین مهدویان به شدت مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفته است. مهدویان ثابت کرده هر گاه پشت دوربین مینشیند حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
محمدحسین مهدویان که پیش از این فیلمهای ایستاده در غبار، ماجرای نیمروز، ماجرای نیمروز:ردخون و لاتاری را از او دیدهاین این بار سراغ موضوعی تازه رفته است.
خلاصه داستان فیلم درخت گردو
درخت گردو درباره بمبباران شیمیایی سردشت است. اوس قادر در حاشیه شهر مشغول کار است که هواپیماهای عراقی روستایی که زن و بچه اش در آن زندگی می کنند را بمباران شیمیایی می کنند.
فیلم درباره حال وگذشته زندگی مردی است که جنگ، زندگی آرام وعاشقانه اش را نابوده کرده. قصه او از یک کارگر ساده، زحمتکش و خانواده دوست کُرد آغاز میشود و درادامه شاهد تغییرات ماهوی واستحاله شخصیتی او هستیم. تا جایی که ندای حق طلبی اش بعنوان نماینده مردمان کرد مظلوم دردادگاه لاهه ثبت می شود.
درخت گردو، فیلمی بر اساس واقعیت
محمدحسین مهدویان درباره این فیلم به مهر گفت: درخت گردو یک موضوع مشخص دارد و یک کیس مشخص در دل ماجراست. وقتی با این داستان روبهرو شدم موضوعش برایم جالب بود و تصمیم به ساخت آن گرفتم. اگر این قصه برایم جالب نبود اصلاً آن را نمیساختم. این را هم باید بگویم که دوست پژوهشگری درباره این موضوع کار پژوهشی انجام داده بود و به من پیشنهاد داده بود درباره این واقعه تلخ فیلم بسازم.
البته من قصد ساخت فیلم درباره واقعه سردشت را نداشتم هرچند خود آن واقعه خودش بسیار مهم و مهیب است اما تصوری از آن نداشتم. مواجهه من با آن واقعه، این خانواده خاص بود به طبع این مساله برایم جالب شد. اتفاقی که برای آنها هم افتاده بود تلخ و مربوط به تاریخ معاصر بود که باید درباره اش حرف زده میشد من هم دیدم قصه خوبی است و میتوان درباره آن فیلم ساخت.
فیلم بر اساس یک ماجرای واقعی ساخته شده؛ اتفاق تلخی که برای یک خانواده حادث شده ولی در جزئیات تغییراتی حاصل شده است ولی وقایع اصلی که میبینیم اتفاق افتاده یعنی ممکن است درباره مکان، زمان و در جزئیات تغییراتی وجود داشته باشد.
او درباره اینکه آیا درخت گردو را یک فیلم ضدجنگ میداند، گفت: من در هیچکدام از فیلمهایم سعی نکردم مانیفست ارائه بدهم شاید شخصیتهای فیلمهایم گاهی درباره عقاید خود صحبت کردهاند اما هیچوقت به دنبال ارائه یک مانیفست نبودهام چراکه معتقدم مانیفست سندی است که با جزئیات، چارچوب عقاید را تعیین میکند اما من هیچوقت در هیچ فیلمی این کار را نکردهام البته اینکه «درخت گردو» درباره زشتیهای جنگ است بحثی ندارم اما همین هم اگر تبدیل به مانیفست شود به نظرم خوب نیست.
بازیگران فیلم درخت گردو
مهران مدیری، پیمان معادی، مینا ساداتی و مینو شریفی بازیگران این فیلم هستند.
3 نقد بر فیلم درخت گردو
اگرچه بسیاری از منتقدان فیلم درخت گردو را تحسین کردهاند اما برخی نیز نظر مخالف دارند. در ادامه با هر دو نوع نظر و دلایل منتقدان آشنا خواهید شد:
چرا فیلم درخت گردو قابل ستایش است
فریبا اشوئی در سینما سینما نوشت: سیر تغییرات در قصه ای که محوریت آن بر شخص نهاده شده ویژگی و حساسیت خاصی به اثر می بخشد که اگر با تامل و شناخت، کاراکترسازی نشود؛ کل جریان تولید مخدوش خواهد شد. درخت گردو اما به غایت خوب و مسلط بر این مهم فائق آمده است. جنگ و حواشی آن پی رنگ فرعی و تم داستان انتخاب شده است. این پی رنگ هم در راستای پرورش کاراکتر اصلی(اوس قادر) به غایت مفید بوده و توانسته است به خوبی در پرورش و رشد شخصیتی اوس قادر موثر عمل نماید.
درخت گردو بعنوان درختی کهن نمادی است براصالت و پیشینه یک ملت (ملت کُرد) که مزار اسطوره هایش را هم به دامان گرفته است. البته فیلم زوائد و سکانس های اضافی هم زیاد دارد. شخصیت های اضافی و زائد هم مثل شخصیت دکتر (همسر هما-آموزگارروستا) که در روند روایت مفید نیستند، زیاد دارد. اما آنچه که در کلیت فیلم قابل ستایش است بازی زیبا و درخشان پیمان معادی است. او آنقدر بر جزئیات و موتیف های خاص یک مرد کُرد از زبان لسانی تا زبان بدن(کنش ورفتار) مسلط عمل کرده که در خیلی از سکانس ها مخاطب باورش نیست که نقش را یک بازیگرِ شِناس و غیر کُرد بازی کرده است.
بیشتر بخوانید: معرفی کامل و نقد فیلم روزصفر
مهدویان باعبور از دوگانه ردخون و تیپ سازی و قصه گویی آن جنس از سینما، اینک به راوی گری شخصیت ها روی آورده است. روشی که شاید امروز الگوی مورد پسند برای خیلی از فیلمسازان نباشد اما او توانسته علیرغم شماری از کاستیهای اجرایی از جمله میزانسن به مدد اجرای خوب معادی فیلم قابل قبول درخت گردو را برای مخاطبین خود به ارمغان بیاورد.
فرم مستندگونه و خوش ذوقی مهدویان
الناز راسخ نیز در سینما سینما نوشت: پیتر بروگل هلندى، نقاشى معروفى دارد به نام "شکارچیان در برف: که یک بعدازظهر سرد و خاموش زمستانى را به تصویر مى کشد. ترکیبى از سکوت دره ها، بى حاصلى، خواب و مرگ که عده اى شکارچى تازه از راه رسیده در بالاى تپه اى همه آن احساسات سرد را در روستاى پیش رویشان به نظاره ایستاده اند.
حال تصور کنید در ایرانید. در شهر کردنشین سردست. زمستان است و سرمایى جانسوز بر جان مردم نشسته است. کولبران تازه از راه رسیده اند که در بالای تپه اى روستاییان را به دور خانه مردى محتضر مى بینند. همان سرما، همان خاموشى و همان انتظار براى مرگ. آغاز فیلم مهدویان براى من یادآور آن نقاشى و تأثیر معنایى اش بود. قاب هایى ساده اما جذاب که به وضوح زندگى کردنشینان امروز را با نقبى به گذشته به تصویر مى کشد.
داستان درخت گردو، داستان مردى است به نام قادر (با بازى پیمان معادى) که ظرف چند ساعت زندگى اش و هرآنچه داشته و نداشته را از دست مى دهد. قادر مرد ساکتی است. سکوت مى کند تا توانش را براى زندگى با آنچه که برایش باقى مانده حفظ کند. سکوت مى کند تا بجنگد و دوام بیاورد. سکوت مى کند تا سخن بگوید.
بیشتر بخوانید: معرفی کامل فیلم سه کام حبس و چند نقد
مهدویان در درخت گردو از رنجى مى گوید که در ناخودآگاه جمعى ما ریشه دوانده و میان برگ هاى گمشده تاریخ این مملکت از یاد رفته است. از سردشت و کودکان و تاول ها و پدران و مادرانى مى گوید که جانشان، امیدشان، عشق شان و در یک کلمه همه چیزشان سوخت اما کسى نه توانست و نه خواست که از آنها بگوید. اما مهدویان با ذکاوت، خوش ذوقى و فرم مستندگونهاش به لایه هاى زیرین رنج این آدم ها نفوذ مى کند و در مقابل دیدگان مخاطبش ضجه ها و پریشانى هایشان را به وضوح به نمایش مى گذارد تا سیلى محکمى باشد بر صورت همه ما که ندیدیم، نتوانستیم ببینیم یا نخواستیم ببینیم.
درخت گردو یک پیمان معادى بى نظیر دارد. معادى تمام انرژى و توانش را در میانه سکوت هایش جمع مى کند تا همه آن را در راهروى بیمارستان فریادى کند که مى گوید:
سوختم!
سوختم!
سوختم! (شما هر سوختم را بى رمق تر از قبلى بر زبان بیاورید)
معادى با بازى یکدست و عمیقش بى شک یکى از شانس هاى دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد خواهد بود. مهران مدیرى و مینا ساداتى هم بازى هاى متفاوتى از خود ارائه مى دهند. بازى مدیرى چیزى شبیه همان مدیرى فیلم دیدار است. جنس بازى که این سالها بواسطه نقش هاى کمیک اش از خاطر مخاطب رفته بود.
درخت گردو از آن دست فیلم هایى است که باید چندبار دید تا بیشتر قادر و تمام آن لحظاتى که تجربه مى کند را درک کرد. اما همین بار نخست هم تأثیر خود را بر ذهن و جان مخاطب مى گذارد.
در انتها به مهدویان و گروهش دست مریزاد مى گویم. و تبریک به مهدویان که شهامت چرخاندن نگاهش از روی هادى حجازى فر و جواد عزتى به سمت معادى و مدیرى را داشت تا ماحصل کارش این اثر باشد. این محمد حسین مهدویان همان محمد حسین مهدویان ایستاده در غبارى بود که سرها را به سمت خود برگرداند.
نقدی منفی بر درخت گردو
زمانی که قصد به تصویر کشیدن یک حادثه تاریخی، بلایای طبیعی یا یک فاجعه انسانی را داریم، باید به این نکته توجه کنیم که برای نشان دادن این مهم روی به مستندسازی نیاوریم و بار درام فیلم را افزایش دهیم. زمانی که هالیوود از رسوایی مدیر شبکه فاکس نیوز،اثری مانند Bombshell را میسازد، یک شخصیت کاملا من در آوردی و خیالی را به نیابت از کلی شخصیت دیگر در فیلم جای میدهد و یک سوپراستار هالیوودی را نقشآفرین آن قرار میدهد و به آن بها میدهد تا قصه فیلم و پیچشهای داستانی آن نیز زیباتر شود. در مثال وطنی هم زمانی که چهارراه استانبول ساخته میشود، فیلم صرفا به سقوط وحشتناک و دردناک این پاساژ بزرگ واقع در خیابان جمهوری نمیپردازد و قصهای را تعریف میکند که در دل آن این ماجرا نیز جریان دارد.
محمدحسین مهدویان در دو اثر قبلی خود یعنی ماجرای نیمروز نیز با پیروی از همین فرمول، یک داستان تریلر، پلیسی را وارد تاریخ معاصر ایران کرد و با استفاده از تکنیکهای سینمایی بینظیر و گروه بازیگری عالی، توانست کار خود را به درستی پیش ببرد و آدرنالین مخاطب را همراه با گرههایی از واقعیت نیز به تصویر بکشد. او اما در فیلم جدید خود که نام درخت گردو را یدک میکشد، فراموش کرده که باید اسانس درام را نیز به فیلم اضافه کند و قصهای برای سوژه خود برای روایت داشته باشد. میتوان ادعا کرد که مهدویان در کار جدید خود یک مستند را با چند بازیگر قدرتمند به تصویر کشیده و هیچ خلاقیتی برای روایت یک داستان جذاب در این موضوع رو نکرده و به سوژه تلخ و به شدت گزنده خود و تاثیر آن روی مخاطب بسنده کرده است.
مهدویان تصمیم میگیرد درباره بمباران شیمیایی سردشت فیلمی بسازد، واقعهای نسبتا فراموش شده در زمان جنگ ایران و عراق. او بعد از این تصمیم، روایت خود را مانند یک درس کتاب دبستانی با نریشین مینا سادات پیش میبرد: «قادر فلان است، زنش بیسار است. آنها خوشبخت بودند تا بمب بر روستایشان ترکید و قادر دگرگون شد و بدبخت شد و بیچاره شد و میدید که خانوادهاش جلویش پر پر میشوند.» در واقع باید اعتراف کرد که اگر گروه بازیگری قوی فیلم (به ویژه پیمان معادی که تبار کردنشینی ندارد اما به زیبایی در قالب یک شخصیت کرد فرو رفته و مهران مدیری که با گریم بینظیری در اینجا چند سال جوانتر شده و کاملا یک بازی متفاوت و عالی از خود به جای میگذارد) در اینجا نبود، فیلم نمیتوانست صرفا با موسیقی محزون و سکانسهای اسلوموشن از تصاویر ناراحتکننده کودکان مبتلا به تاولهای شیمیایی و... کار خود را پیش ببرد.