چند نقد بر فیلم "سه کام حبس"
نقدهای متفاوتی بر این فیلم وارد شده اما نقطه مشترک تمام آنها تلخ بودن فیلم و زشتی تصاویر فیلم بوده است.
سه کام حبس دو بازیگر محبوب و مردمی دارد که طرفدارانشان را پای تماشا می کشد. پرینا ایزدیار و محسن تنابنده و در مجموع «سه کام حبس» مجموعه ای کامل از بازی های خوب جشنواره را در خود دارد؛ نقش پریناز ایزدیار در فیلم می توانست او را با خطر تکرار نقشش در «ابد و یک روز» و حتی «تابستان داغ» مواجه کند اما او نقش را از خود عبور می دهد و
حمیدرضا کاظمیپور، عضو کانون منتقدین و نویسندگان سینمای ایران در یادداشتی چنین نوشت:
مضمون کلیشهای سه کام حبس
سه کام حبس علاوه بر مضمونی کلیشه ای و بسیار کار شده در سینمای ایران در فرم و ساختار نیز از خلاقیت ویژه ای بهره نمی برد. کاراکترها در فیلم به شدت در سطح و بدون شناسنامه هستند و هر چند فیلمساز تلاش کرده است تا با سکانس هایی به عمق سیاه بختی زوج اصلی فیلم بپردازد، اما به هیچ وجه عمیق نمی شود و نشانی از یک نگاه نو در فیلم نیست.
روند داستان فیلم از آغاز به خوبی نشان میدهد که قرار است بدبختی پشت بدبختی بر روی کاراکترهای فیلم خروار شود و همه چیز از آغاز قابل پیش بینی است و تنها شاید جنس بدبختی با موارد مشابه ساخته شده قبلی متفاوت باشد که آن هم چندان بدیع نیست.
سامان سالور در این باره چه گفت:
سامان سالور روز شنبه در نشست خبری فیلم سه کام حبس با اشاره به این که این فیلم سه سال قبل، پیش از ساخت بسیاری از فیلم ها که با مضمون اعتیاد اکران شده، ساخت شده بود گفت: این فیلم به جنبه دیگر از اعتیاد که نابودی فرد و خانواده وی می شود، می پردازد.
وی در ادامه درباره تکراری بودن موضوع اعتیاد در فیلم این سال های سینمای ایران، گفت: این فیلم می تواند تلنگری باشد به جامعه درگیر اعتیاد که متاسفانه فراگیر شده است و هروزه شاهد اخبار آن هستیم.
سالور افزود: شخصیت این فیلم تلاش دارد با فروش مواد مخدر زندگیش را از این رو به آن رو کند و راه صد ساله را یک شبه طی کند اما در ادامه فیلم، شرایطی اتفاق می افتد که در مدت ۵ و ۶ روز آن فرد زندگیاش به قهقرا و فروپاشی میرود.
بازیگران پرطرفدار در سه کام حبس
سه کام حبس در بازیگری اگرچه فیلم کم رمقی نیست اما با خلاقیت تازه ای نیز در بازی پریناز ایزدیار و محسن تنابنده روبرو نیستیم ، بازی ایزدیار اگرچه قابل تامل است اما چندان با خلق کاراکترش در فیلم ابد و یک روز ساخته سعید روستایی متفاوت نیست و محسن تنابنده نیز همان بازیگر همیشگی است که اگرچه خوب از پس نقش برآمده است اما به هیچ گاه با کارکتری متفاوت از وی روبرو نمی شویم.
پریناز ایزدیار در نشست خبری فیلم در خصوص انتقاد به اینکه شکل باز دیگری در فیلم سه کام حبس مانند دیگر فیلم ها شده است، گفت: آنچه برای من اهمیت دارد این است که اغراق در فیلم انجام ندهم که مخاطب احساس نزدیکی بکند و برایش کاراکتر باورپذیر باشد.
پریناز ایزدیار تجربه بازی با تنابنده رابی نظیر عنوان کرد و گفت: « یکی از ویژگی های تنابنده این است که حواسش به بازیگر روبرو هست.
محسن تنابنده بازیگر فیلم سه کام حبس در خصوص تجربه همبازی شدن با پریناز ایزد یار در این فیلم گفت: ما پیش از فیلم برداری تمرینات مکرر را انجام دادیم و امروز دیدهام این تمرینات کمک بسیاری کرد تا رابطه درست و مقبولی در فیلم به تصویر کشیده شود.
بی شک باید گفت از سامان سالور با نگاه نوگرایانه ای که در برخی آثار سینمایی او به ویژه چند کیلو خرما برای مراسم تدفین به چشم می خورد، در این فیلم اثری نیست و حتی وضعیت آشفته و مخشوش بیمارستان در طراحی صحنه و فضا سازی فیلم نیز نتوانسته است، ایده ای بدیع و سمبلیک در راستای محتوای اثر خلق کند.
به جرات می توان گفت تنها تیتراژ آغازین و نگاه هوشمندانه سامان سالور به عنوان کارگردان با عروسک های دستساز را میتوان تنها نشانههایی از سینمای خلاق سالور در سالهای گذشته دانست و تک سکانس هایی که فیلم از فضا سازی و اتمسفر خوبی برخوردار است.
آدمهای بیخود در سه کام حبس
صوفیا نصرالهی نیز در دیجی کالا مگ نوشت:
تنها چیزی که یک ربع اول فیلم امیدوارتان میکرد شاید تا پایان فیلم را بشود تحمل کرد بازی محسن تنابنده بود که آن هم از وسط فیلم تبدیل به یکی از عوامل زجر تماشاگر میشود. مجید و نسیم زن و شوهر جوانی هستند که فقیرند اما در ظاهر به نظر میرسد که از آن خانوادههای کوچک خوشبختی باشند که مشکلشان فقط فقر است. در ادامه البته انواع و اقسام بدبختیها سرشان میآید که فیلمساز ثابت کند چه آدمهای بیخود و کثیفی هستند!
منطق درام فیلم از فرط روی هوا بودن و بدی حیرتانگیز است. زن اول کار کاراکتر معصوم قصه است. از همه جا بیخبر. شوهرش حسابی گند بالا آورده و زن را توی دردسر انداخته است. بعد قصه زن را جایی میگذارد که بچه به بغل مواد میفروشد. حتی در سیاهترین فیلمهای سینمای جهان هم ندیدهایم که زنی با نوزادش در بغل سراغ معتادها و خلافکارها برود. زنی که شخصیتپردازی عجیب و غریبی دارد. در حالی که میتواند خودش و بچهاش را از این منجلاب خلاص کند بیشتر و بیشتر در آن فرو میرود.
در حقیقت کل فیلم سه کام حبس شبیه همان استعارهی گل درشت فیلم است که دو بار هم تکرار میشود. چاه فاضلاب آشپزخانه نسیم و مجید گرفته. یکی از عواملش هم ته سیگارهایی است که نسیم دور از چشم شوهرش میکشد و بعد آن را به فاضلاب میاندازد. همین را تسری بدهید به درام کل فیلم. با پنهانکاری مرد، تعفن و لجن تمام زندگی زن را فرا میگیرد.
با وجود این که فیلمساز به تئوری هر چه مصیبت و بدبختی بیشتر، بهتر اعتقاد دارد اما باز هم فیلم قابل تحمل میشد اگر فقط یک کاراکتر نرمال دوستداشتنی داشت. اگر شخصیتپردازی نسیم تا این حد روی هوا نبود و منطقی برای ژانگولر بازیهایش پیدا میکردیم. تنها کاراکتر فیلم که میشود تحملش کرد پرستار با بازی سمیرا حسنپور است. البته این هم تا قبل از سکانسی است که نسیم و فریبا روبهروی هم قرار میگیرند و راز فریبا برملا میشود.
و شاید از همه اینها میگذشتیم اگر کارگردان تصمیم نمیگرفت یکدفعه پای اسلحه و تیراندازی را به این شکل بیربط به فیلمش باز کند.
البته اگر به این اندازه تماشاگران امیدواری نبودیم از همان نیم ساعت اول فیلم باید حدس میزدیم که از «سه کام حبس» فیلم در نمیآید. اثری که نیم ساعت اولش حتی دو تا پلان مرتبط متوالی وجود ندارد. پشت سر هم یک سری سکانس بیربط میبینیم که احتمالا قرار است کارکردشان معرفی کاراکترها باشد اما در حقیقت هیچ اطلاعاتی خاصی به تماشاگر نمیدهند. این که زن چهطور مذهبی شده. اعتراض مرد به مذهبی شدنش چیست.
نگاهی به کارگردانی و تدوین سه کام حبس
از آن بدتر تدوین و کارگردانی فیلم است. جای کات اصلا وجود ندارد و در نتیجه روی بیربطترین نمای ممکن شاهد یک کات هستیم تا عملا و به معنای واقعی کلمه از یک سکانس به سکانس دیگر بپریم. برای نمونه فقط میتوانم به سکانس بیکارکرد پشت در حمام اشاره کنم و کات عجیب و غریبی که روی در بستهی حمام میخورد و بعد به سکانس حیاط وصل میشویم!
نشان دادن مصایب اجتماعی به خودی خود بد نیست. سلیقه میخواهد و منطق داستانی و زیباییشناسی. با استعارهی چاه فاضلاب نمیشود تماشاگر را در مصیبت کاراکترهای فیلم غرق کرد. برای روشن شدن حرفم این آخر کار یک مثال از یک سکانس فیلم میزنم. مرد روی تخت بیمارستان افتاده و از زن شیشه میخواهد. زن در حالی که ناله و نفرین میکند به مرد مواد میدهد و بعد هم یک لامپ را میشکند و به مرد کمک میکند تا مصرف کند. به حدی سکانس زشت و عذابآوری است که حال تماشاگر بد میشود و از هر دو کاراکتر فیلم بیزارتر میشود.
این را مقایسه کنید با سکانسی که سالها پیش در دههی هشتاد مهرجویی در فیلم «سنتوری» گذاشته بود. پدر علی سنتوری به خانهاش میآید و علی هم برای تحقیر پدر و هم خودویرانگری از پدر میخواهد مواد را به او تزریق کند. پدر با بازی درخشان مسعود رایگان در حالی که اشک میریزد سوزن را در رگ پسرش فرو میکند در حالی که علی سنتوری زیر لب میگوید: مراقب باش. نره زیر پوستم. سکانسی که در آن سالها برای ما تبدیل به نمونهای برای رابطهی عجیب و غریب پدر و پسری و رنج دوگانهی هر دو شد.