"جو بار" گزارشگر، فیلمساز و نویسنده آلمانی الاصل "سفر" در گزارشی به نظم و ترتیب مردم آلمان پرداخته و نگرش آنها در باره قانون و جایگاه اصلی هر چیزی را بررسی کرده است.
قرنهاست که "آلمان" مترادف "نظم" و "قانونمندی" معنی شده است. چه طور چنین ملت قانونمندی این روحیه را در خود شکل داده است؟
جو بار در این باره مینویسد: در یک قطار پرسرعت که به آرامی از برلین به سمت شهر دوسلدورف سُر میخورد، مرد جوانی شروع به صحبت با من کرد. سرانجام او پرسید چه تفاوتهای فرهنگی بین آلمانها و آمریکاییها مشاهده میکنید؟
در این میان یک زن میانسال به سمت ما آمد و با حالتی عصبی انگشتش را به نشانه سکوت روی لبانش قرار داد و گفت: "هیس". او به علامت تلفن همراه روی تابلوی در سالن قطار اشاره کرد و نشان داد که ما در "بخش استراحت" قطار نشستهایم و باید ساکت باشیم.
او پیش از بازگشت به صندلیاش گفت: شما باید ساکت باشید.
من به مرد بغل دستیام در قطار گفتم: "همین. تفاوت این است".
نسلهاست که عشق آلمانها به قوانین و نظم به یک کلیشهای برای این ملت در سطح جهانی تبدیل شده است
سرزنش آن زن تنها یکی از تجربیات من در طول 4 سال زندگی و سفر در آلمان بود. آلمانیها سرسختانه برای حفظ نظم به قوانین وفادار ماندهاند زیرا یک جمله بسیار معروف در آلمان میگوید: "Ordnung muss sein". (نظم باید باشد). این ضربالمثل در روح آلمانها نهادینه شده و یکی از مهمترین کلیشههای این مردم در سراسر جهان به شمار میآید. همین یک جمله و دستورالعمل، راهکاری برای زندگی آلمانها در خانه است.
در آلمان بطریهای قهوهای رنگ باید جدا از مدلهای شفاف بازیافت شوند. شما باید پس از ساعت 22:00 بی سرو صدا باشید.
شما همواره باید از چراغ راهنمایی برای عبور از خیابان اطاعت کنید حتی اگر هیچ خودرویی در خیابان نباشد. اگر بخواهید کاری در این کشور انجام دهید، باید فرمهای مناسبی را پرینت گرفته و آنها را پر کنید، وقت قرار ملاقات را فیکس کرده، شماره پرونده مورد نظر خود را گرفته و منتظر تماس طرف مقابل باشید. آنها در تماس بعدیشان به شما اعلام خواهند کرد که تمام قوانین را رعایت کردهاید یا چیزی را در فرم از قلم انداختهاید.
" Ordnung muss sein" . (نظم باید باشد) این ضربالمثل در روح آلمانها نهادینه شده و یکی از مهمترین کلیشههای این مردم در سراسر جهان به شمار میآید. همین یک جمله دستورالعملی برای زندگی آلمانها در خانه است.
به نظر میرسد ضربالمثل "نظم باید باشد" پایه و اساس رفتارهای شخصی و اجتماعی آلمانها محسوب میشود اما خارج از کلیشهها آیا آلمان واقعا "منظم" است؟
در نگاه اول به نظر میرسد نظم و قانون مارک و برند تجاری آلمانهاست و دیگر جنبههای فرهنگی این کشور را تحت تاثیر قرار میدهد.
مانند بسیاری از موضوعات در آلمان پاسخ این پرسش نیز به "مارتین لوتر" بازمیگردد. احتمالا جمله معروف "نظم باید باشد" نیز از لوتر به یادگار مانده یا در زمان او ثبت شده است. او یک کشیش متجدد، مترجم انجیل به زبان آلمانی و یک اصلاحطلب مذهبی بود. برای همین آلمان به جایی برای تغییر نحوه دعا شناخته میشود. به خاطر همین هم در جهان معروف است.
آلمانیها به دلیل بسیاری از علایق ساده و اصلاحطلبانه شخصی خود نیز در جهان شهره هستند. عشق آنها به آب جو، کتاب و طراحیهای معروف به "باوهاوس" در 500 سال گذشته وجوهی از فرهنگ آلمانها را شکل داده است. "نظم و قانون باید باشد" برای اولین بار در بخش 67 فرهنگ لغات آلمانی به انگلیسی "اشتمتلیش ورک" نوشته و ثبت شد.
وتر نوشته است: "نظم باید میان مردم باشد".
"ولفرم پیتا" مدیر گروه بخش "تاریخ مدرن" در دانشگاه اشتوتگارت ادعا میکند که جمله "نظم باید باشد" لوتر به اهمیت و کاربرد آن در دوران معاصر اشارهای ندارد.
پیتا در این باره میگوید: لوتر در نوشتههای الهی خود خواستار اطاعت از قدرت است. این خواسته با معنای اصطلاح "نظم باید باشد" یکسان نیست. در این جمله نظم لزوما دستور یا حکم حکومتی نیست و بیشتر به زندگی شخصی انسانها ربط دارد.
نگرش "نظم باید باشد" در آلمان بیش از 500 سال قدمت دارد و احتمالا منشا آن به دوره "مارتین لوتر" کشیش اصلاحطلب آلمانی بازمیگردد.
اسناد زیادی در مورد این ضربالمثل یا جملههایی مشابه در قرنهای پس از لوتر وجود ندارد. در سال 1930 مجله آمریکایی نیویورکتایمز با انتشار مقالهای مدعی شد که "پاول فون هیندنبورگ" رئیسجمهور وقت جمهوری "وایمار" (یکی از بخش های آلمان فعلی) این اصطلاح را به شهرت جهانی رسانده است.
انتشار تصویر "فون هیندنبورگ" در سال 1934 در مجله تایم و در حال فریاد "نظم باید باشد" ارتباط فرهنگی آلمانها با این جمله را تشدید کرد و باعث شکلگیری وجهه نظم برای مردم آلمان در جهان شد.
جمله "نظم باید باشد" نیز زیر عکس هیندنبورگ در مجله تایم نوشته شد. هیندنبورگ کسی بود که "آدولف هیتلر" را به عنوان صدراعظم آلمان انتخاب کرد. جلد این مقاله به تیتر "آلمان: معمای یک بحران" اختصاص یافت. مقاله نیز به سخنرانی و فریادهای هیندنبورگ اشاره داشت. سخنرانی و فریادهای او معمولا "اندرزهایی مفید بود که در هر شرایطی به او خدمت میکردند". به نظام حکومتی آلمان طی سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۳۳ میلادی "وایمار" میگویند.
"کریستینا راتگرز" یک متخصص فرهنگ آلمانی که به شرکتهای بینالمللی برای ایجاد درک متقابل و شناخت بهتر از ذهنیت آلمانها برای افزایش کارایی و بهرهوری تجاری کمک میکند، در این باره میگوید: نظم یک ارزش "پروسی" است که مفهوم آن با تعهد، دقت، خوش قولی، سختکوشی و صداقت برابری میکند.
پروس در آغاز منطقه کوچکی از شمال لهستان، استان کالینینگراد روسیه و قسمتهایی از لیتوانی امروزی بود. مردمان بومی آن را پروسیها تشکیل میدادند، ولی بعدها آلمانیها به این سرزمین مهاجرت کردند.
نظم یک ارزش "پروسی" است که با تعهد،دقت، خوش قولی، سختکوشی و صداقت برابری میکند.
ریشه جمله "نظم باید باشد" هر چه که هست، در تار و پود جامعه اصیل آلمانی جا افتاده اما جالب اینجاست که آلمانیها در این باره بحث نمیکنند و در مورد آن حرف نمی زنند. به گفته راتگرز قوانین و ارزشهای مرتبط با مفهموم نظم در حال حاضر در جامعه آلمان درونی و نهادینه شدهاند. در آلمان لازم نیست کسی در مورد قوانین مربوط به نظم صحبت کند، زیرا مردم این کشور بر این باورند که همگان قوانین را میشناسند.
نظم و قانونمندی چیزی نیست که آلمانیها در مورد آن صحبت کنند، زیرا تمامی قوانین مرتبط با نظم نهادینه شده است
"یوآخیم کروگر" استاد آلمانی روانشناسی در دانشگاه "براون" در این باره میگوید: نظم و قانونمندی آلمان یک سیستم خودکار است. هر کودکی در آلمان در مورد تمیز کردن اتاق خود چیزهای زیادی میآموزد.
وی افزود: برای خود آلمانیها این موضوع بخشی از زندگی روزمره آنها است اما آنها زیاد به این موضوع فکر نمیکنند. مانند کسی که بدون توجه به "گرامر" (ساختار) زبان مادریاش، صحبت کند.
"ورنا نتشر" مشاور پرسنلی در شهر کلن آلمان نیز با این موضوع موافق است. وی در این باره گفت: من فکر میکنم این موضوع یکی از ذهنیتهای مردم آلمان است. از طرفی فکر نمیکنم کسی در آلمان برای رسیدن به این میزان از نظم و قانونمداری تلاش ویژه و زیادی کند.
در سراسر کشور از هر کس این سوال را پرسیدم، با "نتشر" موافق بود.
"لوکاس پیترک" دانشجوی حقوق در دوسلدورف در این باره برایم نوشت: نظم و قانون وجود دارد و این موضوع چیز خوبی است اما برخی از مردم بیش از حد منظم، قانونی و محافظهکار هستند.
برای کمک به نظم و قانون، آلمان از پلیس نظم عمومی بهره میگیرد.
نیازی به گفتن نیست، اما واژه "Ordnung" در هر جایی از مکالمات روزمره آلمانیها چرخ میخورد و تکرار میشود. اگر شما پریشان باشید، یک رهگذر آلمانی احتمالا از شما خواهد بپرسید: Alles in" Ordnung؟" ترجمه انگلیسی آن این است" آیا خوبید؟" اما در ترجمه اصیل و لغتبهلغت، آلمانیها از شما میپرسند: آیا همه چیز مرتب است" و "همه چیز سر جای خود است"؟ اگر همه چیز همان طور که باید سرجایش باشد، پس شما روبهراهید و حالتان خوب است.
روی لباس زنان و مردانی که در دفتر نظم عمومی آلمان کار میکنند نیز کلمه "اوردونگزآمت" (مامور نظم) دوخته شده است. این افراد، پلیسهای ویژهای هستند که تمرکز زیادی روی تخلفات قانونی اجتماعی دارند. این تخلفات شامل صدای زیاد موسیقی در ساعات سکوت و تخلفات پارک اتومبیل میشود.
آنها همچنین زمان پارس کردن سگها در آلمان را کنترل میکنند. براساس تصمیم دادگاه آلمان سگها بیش از 30 دقیقه در روز -به غیر از ساعات خاموشی- اجازه پارس کردن ندارند. پارس بیوقفه آنها بیش از 10 دقیقه نیز خلاف محسوب میشود. اگر شما یک مامور نظم عمومی را عصبانی کنید، خلاف کردهاید.
با این حال هر زمان یاد جمله "نظم باید باشد" بیفتید یا آن را بیان کنید، آلمانیها به اصطلاح دیگری نیز اشاره میکنند. "نظم نیمی از زندگی است". همین اصطلاح باعث تداعی جمله دیگری در ذهن میشود: بینظمی نیم دیگری از زندگی است.
واژه "نظم" در همه جای آلمان دیده میشود اما آلمانیها مکان و زمان بینظمی خود را قانونمندانه انتخاب میکنند- روی سطل زباله نوشته شده شما باید منظم باشید.
هیچ کس وجود بینظمی در آلمان را انکار نمیکند. مردم در سراسر آلمان روی سکوهای قطار پیش از خروج مسافران به سمت ورودی های قطار می روند و شانس خروج مسافران از داخل قطار را کاهش میدهند.
بسیاری از مردم به صورت روزانه سطلهای زباله را خراب میکنند. سطلهایی که کلمه نظم روی آنها نوشته شده است. فرودگاه جدید این کشور که قرار بود پس از 9 سال تاخیر در ماه اکتبر افتتاح شود، به دلیل نقص طراحی به یک رسوایی در آلمان بدل شد و هرج و مرج به بار آورد.
از طرفی روزها برلین یک آزمایشگاه فرهنگی برای تمام مردم جهان است.
حدود 20 سال پیش شهردار وقت برلین این شهر را "فقیر و جذاب" خواند و هنوز تعداد زیادی از مردم از سراسر جهان به برلین میروند تا خود را از برنامههای منظم و سخت زندگی رها کرده و بدون قضاوت هر کاری را که دوست دارند انجام دهند.
اما در همین شهر افسانهای که در آلمان به بادهگساری و عیاشی و روحیات آنارشیستی معروف است، همچنان قواعد نانوشته و سخت گیرانهای وجود دارد. آیا میخواهید با اسپری روی بخشی از دیوار برلین نقاشی کنید؟ فقط در بخشی تعیین شده از "مائرپارک" میتوانید چنین کاری را انجام دهید.
اگر میخواهید بدون لباس در این شهر چرخ بزنید، تنها مسیرهای بدون نشان و مشخصی در یک پارک و دریاچههای اطراف آن برای چنین کاری وجود دارد. بنابراین در شهر انسانهای منظم قوانین نانوشتهای برای بینظمی وجود دارد.
با وجود اینکه برلین به شهر همهپسند و منعطف با روحیات گوناگون معروف است، قوانین نانوشتهای برای قبول بینظمی و بی قانونی در زمان و مکان خاص در آن وجود دارد
شاید برلین در مقایسه با دیگر شهرهای آلمان یک مدل استثنا باشد اما ماجرا این است که هر چه بیشتر به لایههای زیرین اجتماعی آلمان بروید، سطحی جدیدی از بیخیالی فرهنگی را در سراسر این کشور خواهید دید.
شهر فرانکفورت (پایتخت اقتصادی آلمان) منطقه "بانهوفسفیرتل" خود را که که پر از کلوپ و مراکز فحشاست گسترش داده است. منطقه سنت پاولی شهر هامبورگ (بندری در شمال آلمان) یکی از مناطق با سطح ناهنجاری فراوان در کل اروپاست.
حتی محافظه کارترین سواحل، کمپها و اردوگاهها درمناطق باواریا و بخشهایی از آلمان شرقی سابق تحت تاثیر فرهنگ " Freikörperkultur" یا فرهنگ برهنگی کامل قرار گرفتهاند.
هر چند تمام این مثالها همچنان در چارچوب نظم خاص آلمانی قرار دارند؛ آلمانها تلاش دارند تمام این ممنوعیتهای خاص را در زمان و مکان مشخص و معین انجام دهند. بنابراین یک گپ آرام در بخش استراحت سالن قطار باعث اوقات تلخی دیگران میشود. اما اگر کسی یک نوشیدنی الکلی در متروی برلین بنوشد، کسی شما را سرزنش نخواهد کرد زیرا براساس یک قانون نانوشته دیگر حتی نوشیدن الکل در سالنهای ترانزیت عمومی به طور کلی قابل قبول است.
"راتگرز" به عنوان متخصص فرهنگ آلمانی میگوید: بیشتر مردم قوانین را به صورت منظم رعایت میکنند زیرا معتقدند قوانین معقولاند. وی افزود: اما هر فرد تفسیری متفاوت از قانون دارد.
اگر در یک روز زیبا قصد دارید با اسپری رنگ روی دیوار برلین نقاشی کنید، مطمئنا باید به دنبال فضاهای مخصوص این کار بگردید.
مطمئنا اگر تعبیر کسی باعث سوء استفاده از قوانین شود، بسیاری از غریبهها میتوانند با خوشحالی به شما بگویند که نظم را مختل کردهاید.
راتگرز می گوید: آلمانیها برای تذکر به متخلفان قانون، خجالتی نیستند. غریبهها شما را سرزنش یا توبیخ میکنند، زیرا انتظار میرود که همگان از قوانین پیروی کنند.
جمله بالا استدلال خوبی برای تجربه من از رفتار یکی از همسایگانم در آلمان بود. این همسایه ویدئویی از ساخت یک جعبه مقوایی برای بازیافت زباله در گروه واتسآپ آپارتمان به اشتراک گذاشت. زیر فیلم کوتاه نوشته شد: "جعبه کوچک در 5 ثانیه ساخته میشود. اگر من میتوانم آن را بسازم شما نیز میتوانید. این پیام با یک "اموجی" بوسه امضا شد".
با این حال نظم آلمانی کاملا اجرایی است. "نظم باید باشد" به معنای ساخت یک واقعیت کاذب نیست. در واقع آلمانها با این نظم خواستار ساخت سیستمهایی برای مهار بدترین شرایط ممکن هستند. "کار کوتاه" یکی از این موارد است.
در این شرایط برنامههای قانونمند و درست به بنگاههای تجاری و اداری اجازه میدهند تا در مواقع بحرانی از ساعات کاری خود بکاهند. در این مواقع مانند بحران مالی 2008 یا شیوع بیماری همهگیر کرونا ساعات کاری کارمندان کاهش یافته و دولت برای مبارزه با بیکاری گسترده 60 درصد از حقوق هر کارمند را میپردازد.
حس نظم آلمانی بسیار عملیتر و پیشرفتهتر از تصور اکثر مردم است.
با سفر در 16 ایالت آلمان از جنگلهای سیاه تا دریای بالتیک فهمیدم این نظم آلمانی سریع و نرم عمل میکند. از طرفی دیدم که آلمانیها این نظم را در مواقعی "قابل قبول" در سال دور میزنند. شاید گاهی با فریاد به سمت محافظان مسلح در یک بازی فوتبال حمله کنند یا در یک کارنوال به صورت غیر قانونی و با تمایلات نادرست کسی را در آغوش بکشند یا لمس کنند و یا در شب عید پاک در خیابان شلوغ یا از روی بالکن آتش بازی کنند.
در پایان، آلمان نیز مانند هر کشور دیگری بیش از یک جمله است.
راتگرز میگوید: بسیاری از عبارات در کنار یکدیگر تصویری از فرهنگ یک کشور را میسازنند. "نظم باید باشد" فقط گزیدهای از این جملات در مورد آلمان هاست.
منبع: بی بی سی