27 آذر سالروز وفات مولانا، روز عُرُس
سرزمین ایران از دیربا ز مهد تفکرات عرفانی و تأ ملات اشراقی بوده است.از اینرو در طی قرون و اعصار، نام آورانی بیشمار در عرصۀ عرفان و تصوف در دامن خود پرورش داده است . یکی از این بزرگان نام آور حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی است که به ملّای روم و مولوی رومی آوازه یافته است.
مولانا جلالالدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن هفتم هجری قمری است. وی در سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ زاده شد. پدر وی بهاءالدین که از علما و صوفیان بزرگ زمان خود بود به سبب رنجشی که بین او و سلطان محمد خوارزمشاه پدید آمده بود از بلخ بیرون آمد و بعد از مدتی سیر و سیاحت به قونیه رفت. مولانا بعد از فوت پدر تحت تعلیمات برهانالدین محقق ترمذی قرار گرفت.
ملاقات وی با شمس تبریزی در سال ۶۴۲ هجری قمری انقلابی در وی پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوای وی شد و به مراقبت نفس و تذهیب باطن پرداخت. مولانا جلالالدین محمد بلخی مولانا، پس از مدتها بیماری در پی تبی سوزان در غروب یکشنبه ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ قمری درگذشت.
در آن روز پرسوز، قونیه در یخبندان بود. سیل پرخروش مردم، پیر و جوان، مسلمان و گبر، مسیحی و یهودی همگی در این ماتم شرکت داشتند. افلاکی میگوید: «بسی مستکبران و منکران که آن روز، زنّار بریدند و ایمان آوردند.» و ۴۰ شبانه روز این عزا و سوگ بر پا بود.
این روز را به سبب، وصال جاودانه مولانا با معشوق، روز عرس نامیدهاند.
27 آذر سالروز درگذشت مولوی، «روز عُرس»، وصال جاودانه مولوی با معشوق نامیده شده است.
مراسم روز عرس همه ساله از اول تا هفدهم دسامبر در شهر قونیه و در بارگاه مولانا برگزار میشود و هزاران علاقمند از سراسر جهان به این شهر سفر میکنند.
مولانا از شهرتی جهانی برخوردار است، به شکلی که دیدگاهها و نظرات و اشعار او زمزمه اغلب افراد و علاقمندان به شعر پارسی شده است.
غرب و شرق نسبت به این عقاید و ابیات واکنش نشان داده و هر یک برداشتهایی از آن دارند؛ دکتر لوییس میگوید: در نگاه به مولانا سه گفتمان در غرب جریان دارد؛ یک گفتمان دانشگاهی است و بزرگان آنها نیکلسون و آن ماری شیمل هستند، وقتی آثار آنها را میخوانیم، میبینیم آکادمیک هستند. گفتمان دوم، گفتمان خانقاهی است؛ آمریکاییها و اروپاییهایی نحلههایی را تشکیل دادهاند، و به زعم خود میپندارند که طرفداران مولانا و پیروان او هستند، حال آنکه اینگونه نیست.
گفتمان سوم، گفتمان تجاری است که بخصوص در آمریکا شیوع پیدا کرده است و مولانا را برای کسب درآمد میخواهند؛ بنابراین با استفاده از شعرهای مولانا آثاری خلق میکنند که ذائقه جوانان آمریکایی بپسندد.
آخرین شعر مولانا در حین وفات
رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
ماییم و آب دیده در کنج غم خزیده
بر آب دیده ما صد جای آسیا کن
خیره کشی است ما را دارد دلی چو خارا
بکشد کسش نگوید تدبیر خونبها کن
برشا خوبرویان واجب وفا نباشد
ای زرد روی عاشق تو صبر کن وفا کن
دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد رادواکن
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
گر اژدهاست بر ره عشق است چون زمرد
از برق این زمرد هین دفع اژدها کن