شهرداری یه روزِ پاییزی
اسمتو از رو کوچهمون برداشت
جرمِ این کوچه نامِ خوبِ تو بود
جای سارا، یه اسمِ تازه گذاشت
پسری که برات قلبشو داد
تو همین شهر با تو عاشق شد
تو همین بلوارِ کاشانی
که شبِ کودتا مصدق شد
فکر کردم بزرگتر که بشم
همه پسکوچه هامو از بحرم
حالا توو صادقیه گم میشم
وقتی دنبالِ آریاشهرم
داره انگار توی تهران ات
فصلِ اِسمای موسِمی میشه
از نیایش عبور میکنی و
آخرِ جاده هاشمی میشه
من دیگه شهرمو نمیفهمم
شهری که آدرساش موقتیَن
وعدهگاهِ من و تو گم میشه
بینِ این تابلوها که خطخطیَن
همتُ رو به غرب میرونم
مَست رد میشم از علامتِ ایست
من کجا عاشقی کنم وقتی
حتی یه کوچه هم بنامِ تو نیست
یه کمی گیج و ویجم این روزا
آدرسِ خونهمونو گم کردم
من به دنبالِ اسمِ تو سارا
همهی کوچه هارو می گردم
مثلِ یه غربتیِ بی سر و پا
بینِ این اسمهای گنگ وِلم
بی تو دارم به ناکجا میرم
بیتو سارای من، عزیزِ دلم
#سلمان_امین