نقد سریال حکایت های کمال؛ ضعفها و قوتهای سریالی با حال و هوای تهران دهه 40
سریال حکایت های کمال برخلاف انتظار نتوانسته چندان موفق باشد. دلیل آن در این مطلب بررسی شده است.
سریال حکایت های کمال اگرچه توجه برخی بینندگان را جلب کرده اما ضعفهای زیادی هم دارد. جام جم به نقد این سریال پرداخته و نکات مثبت و منفی آن را بررسی کرده است:
بچههای دیروز که میانسالان امروز هستند، قطعا خاطرات زیادی از دهه 40 که کودکیشان را بهسر میبردند، دارند؛ خاطراتی که به همبازیهایشان، پدر و مادرهایشان، شیطنتها و ... ختم میشود.
وقتی قرار شد مجموعه تلویزیونی حکایتهای کمال روایتگر دهه 40 با زبانی شیرین و طنازانه باشد، همین قشر استقبال زیادی کردند، چرا که با خودشان این تصور را داشتند که شاهد یک مجموعه تماشایی از دهه کودکیشان خواهند بود. اما بعد از پخش سریال این اتفاق به شکل پنجاه پنجاه افتاده است، زیرا قصه سریال حکایتهای کمال ضمن اینکه مواردی را به نوجوانان و حتی بزرگسالان آموزش میدهد، کاستیهایی هم دارد و همین باعث شده که بینندگان با خودشان بگویند که بهتر بود این سریال تلوزیونی در باکس کودک و نوجوان پخش میشد تا بچهها با تماشای این سریال بدانند که وضعیت مردم، خیابانها و ... در دهه 40 به چه ترتیبی بوده است.
همچنین شناخت خوبی نسبت به این مقطع زمانی داشته باشند. این سریال که بر اساس کتاب حکایتهای کمال ساخته شده و این شبها از شبکه دو سیما پخش میشود در مرحله اجرا هم کاستیهایی دارد که همین باعث شده تا حکایتهای کمال چندان برای مخاطبان شیرین و دلچسب نباشد و حتی گاهی خیلی لبخند به لبهایشان نیاید و شیرین بازیهای کمال برایشان خیلی هم جالب نباشد. به همین دلیل در این گزارش به مواردی همچون پوشش بازیگران، استفاده از فیلمهای آرشیوی، مفاهیم قصه، قراردادن یک نمایش رادیویی به نام جانی دالر که در زمان خودش جزو پرشنوندهترین نمایشهای رادیویی بود و ... اشاره کردیم که در زیر میخوانید.
فیلمهای بیهدف آرشیوی از تهران 40
طبیعی است که قدرتا... صلح میرزایی کارگردان سریال تلویزیونی حکایتهای کمال از ابتدا این هدف را برای خودش ترسیم کرده بود که قصه حکایتهای کمال را شیرین و جذاب برای مخاطب تعریف کند. از سوی دیگر علاقه مند هم بوده در اواسط سریال از فیلمهای آرشیویی از تهران استفاده کند تا مخاطب امروز که شناختی از دهه 40 ندارد، نسبت به آن روزگار ذهنیت روشنی داشته باشد، به همین دلیل از این فیلمها استفاده کرده است. مسلما این هدف درستی است، اما زمانی در مسیر صحیح قرار میگیرد که فیلمها به جا در سریال حکایتهای کمال پخش شود، ولی شاهد این اتفاق نیستیم.
به عنوان نمونه در بخشی از قسمت ششم از این سریال شاهد هستیم که وقتی کفشها در خانه داود (محمود پاکنیت) جمع شده و تبدیل به یک معضل میشود، کمال به یک نقشه میرسد و وقتی میگوید یک نقشه دارم، ناخودآگاه یک فیلم آرشیوی از تهران قدیم نشان داده میشود که ماشینها در حال رفت و آمد در خیابانهای تهران هستند. این صحنه که به جا مورد استفاده قرار نمیگیرد برای مخاطب یک علامت سؤال بزرگ شکل میدهد و پاسخی برای آن پیدا نمیکند. البته در روزهایی که این سریال در مرحله تصویربرداری بود، کارگردان اعلام کرد که این مجموعه قرار است پیامهای متعددی را به مخاطبان انتقال بدهد، اما بودن چنین صحنههای آرشیوی خیلی به اطلاعات حتی مخاطب امروز هم نمیدهد، زیرا او در مستندهایی که با محوریت تاریخ معاصر ساخته شده، چنین فیلمهایی را دیده است.
تی شرت و گرمکن بر تن بازیگران سریال حکایت های کمال
هر مقطع از تاریخ ایران پوشش مردم متنوع بوده و این مساله فقط شامل حال کشور ما نیست و در دیگر کشورها هم صدق پیدا میکند. در دهه 40 مردم عادی لباسهای معمولی میپوشیدند و عدهای که از لباسهای فرنگی استقبال میکردند این نوع فرم لباس را به تن میکردند. البته این ماجرا هم در قصه سریال حکایتهای کمال رعایت شده است، چرا که شاهد هستیم خانواده کمال لباسهای معمولی میپوشند و برخی شخصیتهای قصه هم لباسهای فرنگی به تن دارند، اما نکته قابل تامل این است که در آن دهه تی شرت خارجی یا گرمکنهای خارجی نبود، اما ما میبینیم که کمال تی شرت و گرمکن خارجی به تن دارد و این مساله منجر به تعجب بینندگان شده است. البته انتخاب لباسهای فرنگی درست انجام شده بود، حتی دیگر لباسهای معمولی که خانواده کمال میپوشند هم مشکلی ندارد، اما لباسهای کمال در برخی قسمتها به تعجب مردم ختم شده است.
احساس مسؤولیت نوجوانان
مجموعه حکایتهای کمال تلاش کرده در قالب قصه پیامهای اخلاقی هم به کودکان و نوجوان آموزش بدهد. یکی از این پیامها که مرتب هم در سریال تاکید میشود، احساس مسؤولیت است. کارگردان و نویسنده سعی داشتند این مورد را به نوجوانان و خانوادهها آموزش بدهند. احساس مسؤولیت جزو ویژگیهای مهمی است که باید از مقطع کودکی به بچهها آموزش داده تا در آنها نهادینه شود. بنابراین نویسنده و کارگردان هم با این هدف چنین موردی را در سریال برجسته کردند تا به نوعی به بچهها یاد بدهند. البته بهتر بود این سریال در باکس کودک و نوجوان پخش میشد تا تاثیر بیشتری داشت، چون پخش پاییزی این سریال باعث شده تا عدهای از بچهها نتوانند بیننده سریال باشند.
یکی دیگر از ویژگیهای سریال حضور بازیگران سرشناس است. محمود پاک نیت، شهره لرستانی، میرطاهر مظلومی، نگار عابدی، کاظم هژیرآزاد و ... است. همچنین نقش کمال به عهده محمدرضا شیرخانلو است که از مقطع کودکی وارد دنیای سینما و تلویزیون شده و با اینکه نوجوانی را پشت سر میگذارد، اما تجربه کاریش کم نیست. او هم سعی کرده نقش یک نوجوان شیطان و با نمک را در این سریال به خوبی بازی کند. وی بازی در این سریال را متفاوت با دیگر نقشهایش میداند و توضیح میدهد: نقشم سختیهای خودش را داشت، چون باید با حیوانات مختلف هم روبهرو میشدم، کمال در رویاهایش بازی با حیوانات را میبیند و باید در واقعیت هم این را بازی میکردم. باید با حیواناتی مثل میمون، اسب و مار روبهرو شوم.
جانی دالر همگام با کمال
جانی دالر یکی از برنامههای محبوب رادیویی بوده که چهارشنبهها به مدت نیمساعت از رادیو ایران پخش میشده است. با شنیدن صدای شلیک سه گلوله و بعد زنگ تلفن، همه شنوندگان به وجد میآمدند تا کسی گوشی را بردارد و بگوید: ارادتمند، جانی دالر!
جالب است در یکی از قسمتهای سریال شخصیتهای پدر و کمال (محمود پاکنیت و محمدرضا شیرخانلو) تصمیم میگیرند برای انجام کاری نیمهشب که مردم در خواب بهسر میبرنند، از خواب بیدار شوند و کاری انجام بدهند. در همان نیمهشب روی تصاویر پدر و پسر، صدای نمایش رادیویی جانی دالر هم پخش میشود که اواخر دهه 30 تا اواسط دهه 40 روانه آنتن رادیو میشد. طبیعی است پخش چنین نمایش رادیویی در این سریال اتفاق خوبی بود و باعث شد تا برای شنوندگان خاطرات گذشته یادآوری شود، زیرا این نمایش رادیویی خیلی پر طرفدار بود و زمانی که پخش میشد، خیابانهای شهر خلوت میشد تا مردم خودشان را به موقع به خانه برسانند و شنونده این نمایش رادیویی باشند. البته چون این نمایش در آن روزگاران ساعت 9 شب پخش میشد، بیننده این توقع را داشت که پخش قطعهای کوتاه از این نمایش در سریال حکایتهای کمال در نیمه شب نباشد!
مدل موی آلمانی!
در قسمتهای ابتدایی سریال حکایت کمال پسر همسایه وارد خانه کمال میشود که موهایش را مدل آلمانی زده است. جالب است که مادر کمال (شهره لرستانی) شروع به تمسخر مادر دوست کمال میکند که این چه کاری است او انجام داده و مدل موهای پسرش را آلمانی زده است. اما بعد از پیش آمدن اتفاقاتی برای اینکه دل پسرش را به دست بیاورد، تصمیم میگیرد از همسرش داود (محمود پاکنیت) پول بگیرد که پسرش کمال هم موهایش را آلمانی بزند. البته نویسنده با قرار دادن چنین صحنهای میخواست نقد اجتماعی نسبت به آن دوره داشته باشد که این اتفاق در میان مردم رایج بود و مردم به تقلید از فیلمهای خارجی مدل موهایشان را آلمانی میزدند.