فرزاد ارشادی
نیمهی دیده نشدهی نقش والدین در تربیت فرزند
حتماً تا به حال دربارهی اینکه والدین باید فرزندانشان را به شکلی نرم و مسالمتآمیز کنترل کنند شنیده اید. رفتارِ جبری و رابطهی زورگویی و دیکتاتوری، همانطور که نه برای جامعه و نه برای فرد به نتیجه نرسیده است، برای تربیت اخلاقیِ فرزندان نیز تاثیر مثبتی ندارد
نقش والدین در تربیت فرزندان
کنترل و محدودیت؛ بهعنوان یک عامل حساس و پر مخاطره
سیستم عصبی انسان ذاتاً در برابر تحمیل و تغییراتِ ناخواسته، واکنشِ عدمِ قبول، مخالفت و مقاومت از خود نشان میدهد. شاید به همین علت است روانشناسان و جامعه شناسان از مسائلهای تحت عنوانِ دوستی و صمیمیت بین یک زوج، یک رئیس و کارمند اش، استاد و معلم با شاگردانش و در نهایت دوستی و نزدیکیِ عاطفی والدین با فرزندان سخن گفته اند.
فاصلهی بین نسلها نیز که امروزه با ظهور پدیدهی فضای مجازی و اینترنت، تبدیل به یک شکاف عمیق بین افراد متولد در هر دههی مختلف شده است، نزدیکی روحی و تشابههای ذهنی بین فرزندان با پدر و مادرهایشان را تبدیل به امری سخت و دور از دسترس کرده است. اندیشمندان و روشنفکران هنوز فرمول مشخص و طبقه بندی شده ای را برای نوع و میزانِ دوستی بین هر والد با فرزند تعیین نکرده است. این به دلیل وجود طیف بزرگ و گستردگیِ تفاوتهای فرهنگی از هر خانواده به خانواده دیگر است. اینکه شاید یک ارزش در یک خانواده با یک طبقهی معین شهر نشین، در خانواده ای با همان سطح سواد و آگاهی در همان جغرافیا، یک «ضد ارزش» بحساب بیاید.
گاهی سکوت بهتر از گفتگو
والدین باید زبانِ رفتاری فرزندان خودرا بشناسند. منظور از زبان رفتاری همان فضای حاکم بر روحیهی یک کودک یا نوجوان در زندگی روزمره است. اینکه لحظاتی که یک کودک نیاز به خلوت و سکوت یا گفتگو و همدلی دارد را از هم تشخیص دهند. سکوت کردن خود توانایی ای بزرگتر از مناظره و گفتگوی سالم بینِ والدین و فرزندان است.
شما هرگز این امکان را نخواهید داشت تا تمام نیازهای مادی و معنوی و روحی فرزندانتان را تامین کنید. حتی موفق ترین و ثروتمند ترین افراد نیز، همانطور که در روابط اجتماعی خود گاه درگیر معضلاتی میشوند. پس در ارتباط با فرزند نیز خارج از این قاعده نمی توانند باشند.
قبولِ مغایرتها و تفاوتها، اولین قدم برای ورود به یک رابطهی سالم است. این یک مسالهی جهانشمول است که شما برای داشتن یک کنترل و جهت بخشیِ سازنده، ابتدا باید این موضوع را خوب درک کرده باشید که فرزندِ شما هنوز به درک و تجربه ای که خود شما از جهان پیرامونتان بدست آورده اید نرسیده است.
مصداق بارز این تفاوتها در خوشگذرانی ها و گردش و تفریح و مصاحبت با دوستان اتفاق میافتد. پدری که خودش سالهای زیادی از عمرش را در بازه های زمانی مختلف و به اشکال مختلف به بطالت سپری کرده است، قطعاً علاقهای ندارد تا فرزندش نیز همین مسیر و راه را در زندگی ادامه دهد. اینجاست که والدِ ذکر شده در مثالمان، شروع به وضعِ محدودیت های اجبار آور میکند و در همین نقطه فاصله و شکاف بین خود و فرزندش را چندین برابر میکند. نوعِ راهنمایی و نشان دادن مخالفت در این مورد باید به شکل الگو بخشی و داشتنِ نقشِ «سرمشق» اشاره کرد.
اگر استاد اتلاف وقت هستی توقعات را کم کن
شخص وقتی تمام ساعاتی که در خانه در مقابل دیدگان افراد خانواده، ساعات زیادی را به جای انجام فعالیتی مفید مثل مطالعه، صرفِ حرکاتی مثل دیدنِ چندبارهی اخبار یا سریالهای سرگرم کننده و تماس های تلفنی غیرضروری میکند، نباید از کودکی که در مرحلهی الگو برداری است، انتظارِ انجام کار مفید داشته باشد و نوجوانِ خود را از روابطِ بی حاصل منع کند.
به خاطر داشته باشید که شما باید برقراری عدالت را از نزدیک ترین محیط پیرامون خود و کوچکترین رکن جامعه یعنی خانواده اجرا کنید تا زندگی عدالتمندانه ای داشته باشید.
اگر تغییری را برای تربیتِ صحیح فرزندان خود درنظر دارید پس با آنها به زبان خودشان و همراستای نیازهایشان رفتاری منطقی و توام با صمیمیت داشته باشید.