دفترچه ممنوع - 39
چقدر دردناک است که انسان همه ی زندگی و وجود خود را صرف فرزندان کند و سپس بفهمد که درست تنها کسانی که به آنها اطمینان نمی شود، همان پدر و مادر هستند.
کیست که قادر باشد همه ی کار خود را به دقت مطالعه کند و باز هم از خود راضی باشد.
عده ای این کتاب را دغدغههای یک زن معمولی و با شکل روایتی بسیار ساده دانستهاند تا حدی که آن را کتابی عامه پسند دیدهاند. به نظر میرسد که این نظر تا حدی سادهانگارانه و سطحی و در حقیقت ظلم بزرگی به اندیشههای عمیق زنانهای است که نویسندهی داستان سعی در بیانشان داشته است.
با جستجویی ساده در مورد آلبا دِسِس پِدِس، نویسندهی این رمان میتوان از فعالیتهای سیاسی و اجتماعی این نویسنده آگاه شد و همین امر اگر حتی اثر عالی این نویسنده را مطالعه نکرده باشیم خود بیانگر دغدغههای ارزشمند و عمیق اوست.
رمان دفترچهی ممنوع روایت زندگی یک خانوادهی معمولی در بازهی زمانی بعد از جنگ جهانی دوم و در بحبوحهی مشکلات اقتصادی شدید کشور ایتالیاست. زن (راوی) در حین پیادهروی دفترچهی یادداشتی میخرد تا از روزمرگیهای خانوادهی به زعم خود خوشبختاش بنویسد اما بعد از گذشت روزها و بیان رویدادها به صورتی مکتوب، واقعیت به شکلی متفاوت و تا حدودی هولناک خود را به او نشان میدهد. زن در شروع نگارش دفترچه، میرلا (دختر خانواده) را بینهایت سرکش تلقی میکند و تمام دغدغهاش حول رفتارها و روابط مشکوک او میگردد. اما با همراه شدن با خاطرات او متوجه میشویم تنها شخصِ موفق و خوشبخت خانواده کسی نیست جز میرلا. او که به عنوان دختری جوان هدف خود را در زندگی انتخاب کرده است و هیچ یک از قواعد و محدودیتهای متعارف اجتماع او را از رسیدن به خواستههایش باز نمیدارد. والریا (راوی) اما نقطهی مخالف اوست. تعریف او از زن بودن معادل است با از خودگذشتگیهای مفرط در تمام بعدهای عاطفی، اجتماعی و جنسی. او در تمام مراحل زندگیاش خود را حذف میکند تا در دید دیگران زنی شایسته تلقی شود و این درخواستِ تأیید تا جایی پیش میرود که به اجباری درونی، دفترچه را که بیانگر تمام واقعیتهای تلخ زندگی و نشاندهندهی کمبودها و نیازهای طبیعی برآورده نشدهی اوست میسوزاند. به نظر من خواندن این کتاب برای هر زنی در هر زمانی و در هر موقعیت جغرافیایی و بافت فرهنگیای یک الزام تلقی میشود.
آلبادسس پهدس. بهمن فرزانه. نشر بدیه