مرگ پسر 21 ساله تهرانی در خانه ارواح دربند تهران
6 بچه محل که از روی کنجکاوی و هیجان برای دیدن جن و روح به خانه متروکه در دربند رفته بودند از ترس پا به فرار گذاشتند و یکی از آنها در سناریوی مرموزی به کام مرگ فرو رفت.
ساعت 3 بامداد سه شنبه نخستین روز مهرماه بود که ماموران کلانتری 122 دربند ماجرای سقوط مرموز پسر 21 ساله از یک خانه متروکه در نزدیکی منطقه دربند را به بازپرس غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران مخابره کردند.
بدین ترتیب تیمی از ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس ویژه قتل در محل سقوط معمایی پسر جوان در محل حاضر شدند و مشخص شد پسر جوان همراه با 5 تن از دوستانش که 15 تا 21 سال سن دارند برای تفریح از منطقه یافت آباد به این خانه متروکه آمده اند.
در تحقیقات ابتدایی مشخص شد که این 6 پسر برای کنجکاوی به این خانه متروکه رفته اند و وقتی صداهای عجیب و خنده از داخل خانه شنیدند از ترس پا به فرار می گذارند که آرش 21 ساله از این ساختمان به پایین سقوط می کند و به کام مرگ فرو می رود.
خانه اجنه ها در دربند
صبح سه شنبه 5 پسر 15 تا 21 ساله برای تحقیق در شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران پیش روی بازپرس غلامی قرار گرفتند.
یکی از دوستان آرش در خصوص شب حادثه گفت: من و آرش و دوستانمان همیشه با هم به کوه می رویم بیشتراوقات درکنار هم هستیم و به خاطر هیجان جوانی فیلم های ترسناک می بینیم تا اینکه چندی قبل آرش شنیده بود که یک خانه متروکه در منطقه دربند وجود دارد که داخل آن جن و ارواح است و فکر کنم آرش به آنجا رفته بود چون وقتی وارد خانه متروکه شدیم نسبت به آنجا آشنا بود.
وی افزود: چند روز قبل به دربند رفته بودیم و در آنجا از قدیمی های آن منطقه در خصوص خانه متروکه سوال کردیم که شنیدیم در داخل آن خانه جن و ارواح وجود دارد و طلسم شده است و جالب اینکه می گفتند یک حوضچه داخل یک اتاق وجود دارد که روی دیوار آن لکه های خون وجود دارد که می توان روی آن جن و ارواح را دید و روی دیوار آیه های قرآن نوشته شده است.
پسر جوان ادامه داد: کنجکاو شده بودیم و تصمیم گرفتیم یک شب به خانه متروکه برویم، دوشنبه شب قرار بود به بوستان نهج البلاغه برویم که همگی تصمیم گرفتیم به خانه متروکه برویم.
فیلم: خانه اجنه دربند را ببینید
فرار مرگبار از خانه جن ها
وی گفت: همگی وارد خانه متروکه شدیم، من و آرش و یکی دیگر از دوستانمان به سمت اتاق جن ها رفتیم، وقتی در را باز کردیم نمی دانیم توهم از ترس بود یا واقعا کسانی داخل اتاق بودند، صداهای عجیبی شنیدیم، صدای خنده، صدای حرف زدن و راه رفتن که از ترس پا به فرار گذاشتیم.
پسر جوان ادامه داد: هر کدام از یک مسیر فرار کردیم که آرش ناگهان به پایین افتاد و سرش به میله هایی که روی زمین بود اصابت کرد و وقتی به بالای سرش رفتیم دیگر نفس نمی کشید.
بنا بر این گزارش، بازپرس غلامی در این مرحله دستور داد تا 5 پسر جوان برای در اختیار ماموران اداره 10 پلیس آگاهی تهران قرار گیرند تا مشخص شود آرش از بالای ساختمان به پایین سقوط کرده یا او را به پایین هل داده اند.
گفتوگو
یکی از دوستان آرش که در این ماجرا بازداشت شده در این گفتوگو به سؤالات وی پاسخ داد.
با آرش چطور آشنا شدی؟
ما 6 دوست هستیم که در واقع یک گروه تشکیل دادهایم و همه جا باهم میرویم. آخر هفتهها باهم قرار میگذاریم و دور هم جمع میشویم و برای تفریح به پارک و کوه میرویم. هر 6 نفر بچه محل هستیم و بین 15 تا 21 سال سن داریم.
ماجرای خانه جنها چه بود؟
چند وقت قبل آرش به سراغم آمد و گفت شنیدهام خانهای در شمال تهران است که داخل آن اجنه زندگی میکنند. یک روز که برای کوهنوردی به دربند رفته بودیم، تصمیم گرفتیم پرس وجویی در این باره کنیم. آن روز به سراغ محلیها و قدیمیهای دربند رفتیم و در مورد خانه متروکه سؤال کردیم. آنها تأیید کردند که در آن حوالی خانهای است که داخل یکی از اتاقهایش یک حوضچه قرار دارد و روی دیوارهایش با لکههای خون جملاتی نوشته که اینجا طلسم شده است.
گفتند حتی میتوانیم اجنه را داخل این خانه مرموز ببینیم. این خانه برای ما که عاشق هیجان بودیم خیلی جالب بود. ما هر وقت که دور هم جمع میشدیم فیلمهای ترسناک میدیدیم و لذت میبردیم. وسوسه شدیم که به آن خانه برویم.
شب حادثه چه اتفاقی افتاد؟
آن شب قرار بود به پارک نهج البلاغه برویم اما تصمیم مان ناگهان عوض شد و سوار بر خودرو 6 نفری به خانه متروکه رفتیم. انگار آرش قبلاً آنجا رفته بود چون هم موقعیت جغرافیایی آنجا را میدانست و هم با خانه آشنایی داشت.
وارد که شدیم یک کندوی زنبور عسل دیدیم. به محض ورود زنبورها به ما حمله کردند و حتی چند نفر از ما را نیش زدند. بعد همراه آرش به سمت همان اتاق مورد نظر رفتیم. من و آرش و یکی از دوستانم با هم وارد شدیم و سه نفر دیگر هم باهم بودند.
به محض اینکه پایمان را به اتاق گذاشتیم صداهایی شنیدیم. صدایی مثل نیش مار، صدای قدمهای چند مرد، قهقهه، ... صداهای مختلفی که نمیدانم آن زمان به خاطر توهم به ما دست داده بود یا واقعاً میشنیدیم هر چه بود صداها باعث ترس شد و ما فرار کردیم. هر کدام از ما یک طرف دویدیم تا راهی برای فرار پیدا کنیم. ناگهان آرش تعادلش را از دست داد و افتاد و سرش به آهن خورد و در دم جان باخت.
منبع: رکنا