به بهانه اکران فیلم حکایت دریا ؛ فرمان آرا سیمرغ را پس داد
بهمن فرمانآرا فیلم ساز ایرانی و دانش آموخته رشته هنرهای دراماتیک از لندن، همچنین کارگردانی از دانشگاه کالیفرنیای امریکا بعنوان معتبرترین دانشگاه فیلم سازی جهان، بعد از بازگشت کوتاهمدت به ایران در دوران جوانی، مجدداً به امریکا رفت و آثار متعددی را در سینمای جهان خلق کرد
بهمن فرمانآرا زاده 1320 در تهران. در هفتده سالگی برای تحصیل به لندن رفت. و در هنرکده هنرهای دراماتیک مشغول به تحصیل شد. سپس به دلیل میل به فیلمسازی و کارگردانی به آمریکا رفت و در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی USC، که از معتبرترین دانشگاههای سینمایی است، ادامه تحصیل داد و در سال ۱۳۴۵ به ایران بازگشت.
فرمان آرا در تولید فیلمهای فیلمسازان بزرگی همچون: باغ وحش شیشهای (پل نیومن)، مادام سوزاتسکا (جان شلزینجر)، رادیو حرف (الیور استون)، سقوط امپراتوری آمریکا (دنیس آرکند)، آخرین وسوسه مسیح (مارتین اسکورسیزی)، خانم و آقای بریج (جیمز آیوری)، تردستان (استیون فریرز)، لیولو (ژان کلودلوزان) همکاری کرد. وی در دوران تهیهکنندگی و مدیرعاملی شرکت گسترش از فیلمسازان بنامی چون ارسن ولز در آخرین ساخته اش یعنی «آن سوی وزش باد» و استیون اسپیلبرگ در فیلم «برخورد نزدیک از نوع سوم» از طرف کمپانی سازنده فیلمها پیشنهاد سرمایهگذاری داشتهاست.
فرمانآرا در ساخت فیلم های خود نوعی وسواس سیاسی و دقت در انطباق فیلم با وضعیت موجود بر فضای سیاسی و مدیریتی کشور بود. در دوران ریاست جمهوری خاتمی با ساخت سه فیلم (تحت عنوان سهگانه مرگ) پر کار ترین دورانِ فیلمسازی خود در ایران را سپری کرد. جهت گیری های سیاسی او مخصوصاً در دوران ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، باعث شد با 8 سال عدم فعالیت، نقش کمرنگ تری در حافظه نسلهای امروزی داشته باشد.
در بهمن ماه سال ۱۳۸۹ در شبکه بیبیسی فارسی مستندی از وی درباره موسیقی دان بزرگ ایرانی، پرویز یاحقی پخش شد با نام «کنسرتی که اجرا نشد». او در دولت دوم احمدینژاد هیچ درخواستی مبنی بر ساخت فیلم، به معاونت سینمایی وقت نداد.
این فیلمساز که قبل از آن هم در سال 88 در بیانیه ای به شیوهی برخورد با معترضان سخت اعتراض کرده بود، در پی منحل شدن خانه سینما توسط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دوم احمدینژاد، وی سه سیمرغ بلورین خود را به عنوان اعتراض به دفتر جشنواره فجر پس داد.
حکایت دریا فیلمی به کارگردانی و نویسندگی بهمن فرمانآرا محصول سال ۱۳۹۵ است.این اثر در جشنواره جهانی فجر حضور داشت. این فیلم در زمان ساخت دل دیوانه نام داشت و بعد از ساخته شدن به حکایت دریا نامش تغییر کرد.
با اکران آنلاین، عده از منتقدان بر این باورند که این فیلم اثری سرد همچون اغلب فیلمهای این فیلمساز است که شاید مقبول گروهی از تماشاگران نباشد اما در عین حال فیلمی با ساختاری درست است که بهتر بود روی پرده بزرگ تماشایش کرد، چرا که هم در قاب بندیها و هم در نورپردازی و صداسازی برای این درام، نگاه جدی به نمایش روی پرده بزرگ وجود داشته و برخی جزئیات در مانیتورها به اندازه توجه کارگردان، مشهود نیست.
این اثر نهمین کار این فیلمساز گزیدهکار سینمای ایران است. روایت شخصی بهمن فرمان آرا متکی بر دکوپاژهایی نزدیک به فضاهای تئاتری همچون برخی روایتهای پیشین شاید برای گروهی از تماشاگران جذاب نباشد اما فرم رواییاش کمتر نمادگرایانه و مبتنی بر سادگی است که کشش روایی بیشتری را با خود برای گروه بزرگتری از تماشاگران به همراه میآورد اما این بار با چه داستانی مواجه هستیم؟ یک حدیث نفس یا یک روایت از تجربیات فیلمساز نسبت به اطرافیانش.
طاهر محبی یک نویسنده ناخوش احوال سه سال در یک موسسه رواندرمانی بستری و در آستانه ابتلا به شیزوفرنی است و حالا پزشک معالجش قصد ترخیصش را دارد تا همسرش ژاله از او در خانه پرستاری کند. ژاله اما دادخواست طلاق داده و این تردیدها را برای ترخیص طاهر را فزونی میبخشد. ژاله افسرده توان ادامه دادن با طاهر را ندارد اما به درخواست پزشک معالج طاهر، از تصمیمش صرف نظر میکند و به همراه طاهر در خانه ساحلی سکنی میگزینند؛ سکونتی که همراه با صمیمیتی نیست و یک همزیستی متفاوت پس از 35 سال صبورانه است.
ژاله برای نخستین بار به طاهر که پس از چند سال با او همنشین میشود، میگوید قلب شخص دیگری را در بدنش قرار دادهاند تا زنده بماند. طاهر در ساحل و جنگل حین قدم زدن با اشخاص متعددی مواجه میشود که روزگاری با آنها مراوداتی داشته است؛ از جمله امیر دشتی شاگرد سابق طاهر در دانشگاه. طاهر در همان آغاز از ژاله میخواهد او را به بیمارستان بازگرداند و ژاله تهدید میکند اگر او را بازگرداند، دیگر در پیاش نخواهد آمد. طاهر حالا باید با همه رویاها و کابوس در کنار دریا روبرو شود. همزمان رمان طاهر پس از سه سال مجوز چاپ گرفته و حالا قرار است برای آن مراسم رونمایی بگیرد اما طاهر با این خودنماییها مخالف است و شاید توان روحیاش را ندارد که در چنین فضایی حاضر شود.
در مسیر زندگی روزمره، ناگهان پروانه دختر طاهر به صحنه وارد میشود و طاهر درمییابد او از همسر پیشینش نگار، دختری دارد. نگار که محصول رابطه مخفی دوست سابق ژاله و طاهر بوده، هنگام ترک ایران از او باردار بوده و این موضوع را از ایران پنهان کرده و اکنون در واپسین سالهای عمر و در سختترین لحظات زندگی طاهر، پروانه باید با نگار روبرو شود. طاهر که خود خبر ندارد پروانه دخترش است، او را به خانهاش دعوت میکند تا مدتی همراهیاش کند. این اتفاق با اعلام خبر جدایی پروانه از طاهر و ترک خانه از سوی ژاله همراه میشود و او بازگشتش را موکول به زمانی میکند که نگار برود.
فرمان آرا که خود نقش طاهر را بازی کرده، در قالب دیالوگهایی به بسیاری از آنهایی که نسبت به ایشان دلبستگی داشته و غالباً به دیار دیگر رفتهاند ادای احترام کرده و یادی از صنعتی، شهناز، عبادی، احمد محمود، کیارستمی و... کرده است. این ادای دینها با این واقعیت تکان دهنده همراه میشود که علائم اسکیزوفرنی در طاهر ظهور و بروز یافته است. در این شرایط یک اتفاق دیگر لازم است تا همه چیز را از هم بپاشاند و طاهر به نقطه شروع بازگردد.