آدم های نصفه و نیمه / آدم های بلاتکلیف
دلنوشته ای فوق العاده درمورد آدمها و روابط امروزی
من اصلا حوصله ی آدم هایِ مرموز و نصفه و نیمه را ندارم ...
آدم ، یا باید درست و حسابی بیاید و بمانَد ، یا بی چک و چانه ، خودش را بردارد و برود دنبالِ زندگی اش !
من از آدم هایِ بلاتکلیف و شال و کلاه کرده ی رابطه ها بیزارم !
بودنِ کسی که نه می شود رویِ حضور و حرف هایش حساب کرد ، نه نسبت به آدم تعهد و علاقه ای دارد ، به چه درد می خورَد ؟!
من از آن دسته آدم هایی ام که سالها برایِ پیدا شدنِ آدمی لایق و شایسته ی همنشینی ، صبر می کنند ، اما وقتی زمانش رسید ، یک دانه پر و پا قرصش را برایِ خودشان انتخاب می کنند !
از آن آدم هایی ام که دورشان را با هرکس و ناکس شلوغ نمی کنند ،
که برایِ حریمشان ارزش قائلند !
که کیفیت را فدایِ کمیت نمی کنند !
آدم هایی که دنبالِ ساخته شدنند نه سرگرمی !
آنهایی که برایِ حفظِ اصالتِ رابطه ها می جنگند ... !
همنشین ، خوب است کم باشد ، اما اصیل ، اما منحصر به خودِ آدم ...
لطفا اینقدر به رسمِ عادت ، آدم هایِ اشتباهِ رابطه ها را کِش ندهید !
آدم ها که کِش بیایند ؛ ماهیتشان تغییر می کند
به ماهیت و اصالتِ آدم ها دست نزنید
همه ی آدم ها خوبند ، اگر جایی که «باید و شاید» باشند !
اجازه بدهیم آدم ها سرجایِ خودشان بمانند
با خودخواهی و لجاجتمان ؛ پازلِ زیبایِ خلقت را خراب نکنیم !